دو سه روزی است که روزهای خوبی نیست!
حوصله هیچ کاری را ندارم . هزاران کار نکرده وعقب افتاده روی سرم آوار شده !
بد تر از همه اینکه امروز هر چی خوانده بودم به باد فنا رفت یعنی حتی یک تست درست توی کارنا مه امروزم نبود و این یعنی افتضاح !
بعضی وقتها فکر می کنم توقعم از خودم زیاد است و بعضی وقتها هم فکر می کنم اصلا اینطوری نیست !
خلاصه اینکه اصلا حال خوبی ندارم !
مامان اومده می گه من فلان ساعت می رم ! بعد یه لحظه با شک نگاه می کنه و می پرسه راستی عیبی نداره برم !؟
یعنی از من اجازه می گیره ! بر عکس شده ! حال کردم با مادر خانوم!
یه زمانی به اینترنت معتاد بودم حالا دیگه اینجا هم کسی مارم نداره ظاهرا ! روزی یه بار چک می کنم بعدم فکر می کنم همین یه بار هم زیادیه !
هر وقت کارات یه گوشه تلانبار شد؛
1- همشون رو فراموش کن!
2- یه کاغذ وقلم بیار+یه فنجون چای یا قهوه+ یه موسیقی که دوست داری
3- به ترتیب اولویت کارت رو بنویس
4- زود باش انجامشون بده
---
آره دریاست همین خزر خودمونه
نمیخوای اینجا رو سر و سامون بدی؟


این چه قالبیه دلم گرفت!!!
پس لینکات کو؟
چرا دیر دیر مینویسی؟
نکنه قصدر داری بلاگ اسکای رو بی کفایت جلوه بدهی؟
میخواهی بلاگ اسکای رو بی کفایت جلوه بدهی؟
بدهم پدر...
ها؟
راستی یادم رفت بگم:
چرا همش دوست داری یه چیز دیگه ببینی تو عکساییی که من میزارم؟
نه هر چی دوست داری بگو

من به کسی زور نمیگم که هیچوقت
عکس تخلیم میکنه حتی بیشتر از نوشتن ساعت ها مشغولش میشو و انگار یک دقیقه گذشته
قالب هم هرچی سلیقتون باشه
----